شرایط اقتصادی کشور به دلایلمتعدد اکنون شرایطی عادی و معمول نیست. فشارهای اقتصادی که از سوی غرب بر کشورتحمیل شده است از یک سو به اعتقاد بسیاری ضعف کارامدی و مدیریت برخی مسئولان در داخل کهبر وخامت اوضاع اقتصادی افزوده است همگی منجر به آن شده که اکنون فشار بر طبقاتپایین اجتماع و به خصوص قشر متوسط افزایش یابد.
رشد قیمتها به همراه کاهش قدرت خرید افراددر جامعه و بروز تورم با نرخ بالا در کشور که رکود تولید نیز بر آن مضاعف شده،منجر به آن میشود که احساس فقر و بی عدالتی در جامعه گسترش یابد. اما همه اینهابه کنار، سؤال در اینجا است که خود افراد و به خصوص بنگاههای اقتصادی در این میانچه میتوانستند بکنند و نکردند؟
بدون شک رفتار اقتصادی در شرایط حساس کنونی خودعاملی مهم بر وخیمتر شدن اوضاع یا حداقل افزایش بار روانی آن داشته است. مشکلاتاقتصادی کتمان ناپذیر است و ضعف و ناکارآمدی مشهود. آنچه در این میان رقم خوردهاست این است که اکنون در جامعه این حس و حال رونق گرفته است که هرکس به فکر نگهداشتن کلاه خود بر سرش است.
مسلماً ایران اولین کشوری نیست که با مشکلاتاقتصادی دست به گریبان شده و آخرین کشورها نیز نخواهد بود. نمونه های بسیاری میتواندر تاریخ اقتصاد ذکر کرد که کشورها با بحرانهای شدید اقتصادی مواجه شده و از آنتجربیات فراوان بدست آوردند. رکن اول و درس اصلی در همه کشورهایی که از بحران بهسلامت عبور کردند در چند مورد بوده است و شاید اصلیترین آنها ایجاد حس متقابل درمیان افراد بوده است. حسی که میگوید، نفع هر کس در نفع جامعه و سایر افراد است.
ژاپن یکی از این کشورهایی است که پس از جنگجهانی دوم در معرض فشارهای اقتصادی شدید و امتحانی سخت قرار گرفت. شاید بازگو کردنیک نمونه از رفتار یکی از شرکتهای بزرگ این کشور در این بحران اقتصادی نشان هد کهفضای کنونی کشور تا چه حد از رفتار مطلوب در مواقع بحرانی به دور است.
کونوسوکه ماتسوشیتا مدیر شرکت پاناسونیک ژاپن،نمونه ای از این رفتار موفقیت آمیز را در آن مواقع حساس و بحرانی نشان داد. وی درروزهای پس از جنگ مدیران اجرایی خود را جمع کرد و برنامههایش را برای بازسازیشرکت اعلام کرد و گفت که تولید پایه و اساس نوسازی ملی و سرآغاز تعهدی جدید است و بایستیتمام امکانات خود را برای عملی کردن وظایف پیش رو بسیج کرد.
کونوسوکه ماتسوشیتا صنعتگر ژاپنی متولد 1894 استو در سال 1989درگذشت. وی بنیانگذار شرکت پاناسونیک است و در دید صنعتگران ژاپنیبه عنوان خداوندگار مدیریت شناخته میشود.
وی تلاش کرد تا دست به بررسی این موضوع بزند کهانسان چگونه میتواند خود را از میان سختیهاو رنجها بازسازی کرده و به خوشبختی برسدو جامعه ای صلح آمیز و هماهنگ ایجاد نماید.
در پی این تلاش بود که در 1946 موسسه صلح وبهروزی از طریق پیشرفت را ایجاد کرد و در سال 1980 دانشکده حکومت و مدیریتماتسوشیتا را. اما این اقدامات، ریشه در تفکرات ماتسوشیتا داشت. تفکراتی که بنیانآن را حس وطن پرستی و انسان دوستی تشکیل میداد.
این حس وطن پرستی حتی در انتخاب نام برای شرکتشنیز دیده میشود. در زمانی که چراغ قوه خود را وارد بازار میکرد و با نام انگلیسیناسیونال به معنی متعلق به ملت برخورد میکند و این نام را برای آنانتخاب میکند. راهکار وی نیز در کسب و کار در شرایط بحرانی همان راهکار فوردیبود: افزایش تقاضا از طریق تولید انبوه و کاهش قیمت. راهکاری که خود جسورانه وخلاقانه مینامید و نفع واقعی در آن وابسته به این موضوع بود که محصولش جزئی اززندگی مردم عادی شود.
برای مشخصتر شدن فلسفه ماتسوشیتا کافی است اینبخش از سخنرانی وی در 1932 را بخوانیم که در آن خطاب به کارکنانش گفت:
رسالت تولید کننده غلبه بر فقر است. آزاد کردن کلجامعه از چنگال فقر و ایجاد رفاه در جامعه. هدف از کسب و کار و تولید صرفاً گسترشدادن فروشگاهها یا کارخانه های شرکت مورد نظر نیست، بلکه ثروتمند کردن کل جامعهاست و جامعه برای تولید ثروت به پویایی و سرزندگی کسب و کار و صنعت احتیاج دارد.فقط در چنین شرایطی است که کسب و کارها و کارخانهها به شکوفایی واقعی میرسند.رسالت واقعی شرکت الکتریکی ماتسوشیتا تولید هرچه بیشتر کالا است. به نحوی که درکشور صلح و پیشرفت به وجود آید.
این تنها یک نمونه از فلسفه حاکم بر تفکرات شخصیاست که بنگاه تولیدی وی مدتهای مدیدی یکی از بزرگترین شرکتهای صنعتی در جهانبوده است. شخصی که رسالت واقعی خود در کسب و کار را تلاش برای پیشرفت جامعه ورهایی آن از چنگال فقر میدیده است، حتی در شرایط بحران اقتصادی. شخصی که نفع وسود خود را در سر بریدن مصرف کننده برای سرپا نگه داشتن خود نمیدیده است و نفعمتقابل را سرلوحه موفقیت خویش قرار داده بود.
امروز شرایط کشور شرایطی عادی نیست و برای تولیدمشکلات و مصائب اساسی وجود دارد. اما باید پذیرفت که این مشکلات تنها مختص بهایران و تولید کنندگان ایرانی نبوده و نخواهد بود. مرور تاریخ نشان میدهد کههمواره افراد و بنگاههایی توانسته اند از شرایط بحرانی با سربلندی بیرون آیند وکسب و کار خود را ادامه دهند که حس نوع دوستی و وطن پرستی را با حس مسئولیت ومدیریت درآمیخته و نفع خود را با نفع دیگر آحاد جامعه یکسان پنداشتهاند.
حال باید پرسید که در شرایط کنونی رفتار ما تاچه حد با این فلسفه همخوانی دارد؟
* به اهتمام مهدی سعیدی